dimanche 6 juin 2010

گام نخست : قبول واقعیات

در ایران چه می‌گذرد؟ چه اتفاقاتی افتاده است؟ از خرداد ۸۸ تا به امروز شاهد هزاران تفسیر به درستی‌ یا غلطی شیوه‌های اتخاذ شده ، محکومیت‌های گسترده از سوی دولت و‌ حکومت‌ ایران و انتقاد‌ها و‌ به چالش کشیدن‌های پر دامنه از سوی منتقدین و‌ مخالفین حکومت بوده ایم . من در این وبلاگ سعی‌ می‌کنم بی‌ طرف باشم و نهایت تلاش خود را می‌کنم تا آن گونه به وقایع بپردازم که وجود دارند یا قبلا رخ داده اند.

تصور می‌کنم بسیاری از مشکلات‌ ما به این خاطر است که حقیقت را آن گونه که دلپذیرمان است تفسیر می‌کنیم. به گونه‌ای که گاه حتی اصل واقعیت با تفسیر ما تفاوت فاحش دارد. این تنها مشکل‌ مخالفین یا منتقدین حکومت نیست، بلکه درون حکومت هم این مساله وجود دارد. اما به دلایلی که در پست‌های آتی به آن خواهم پرداخت، این مساله برای حکومت مشکلات کمتری ایجاد می‌کند تا برای مخالفین و‌ منتقدین. پس به نظرم در نخستین گام باید همگی‌ تصمیم بگیریم حقایق و واقعیات‌ی که رخ داده اند را آنگونه که هستند بنگریم و‌ بیاموزیم. به نظر ساده و واضح به نظر می‌رسد اما دقیقا این نقطهٔ آغاز پیدا کردن نقاط و‌ دیدگاه‌های مشترک بین طیف‌های مختلف منتقدان و‌ مخالفن حکومت جمهوری اسلامی ایران است. آنچه کمبود آن همیشه موجب عدم انسجام و یکپارچگی مخالفان در برابر حکومت بوده است.

امیدوارم خواننده عزیز شکیبایی لازم برای اتمام این نوشته را داشته باشد و‌ ایمان داشته باشد که قصد جانبگیری از هیچ شخص و‌ فرد‌ خاصی‌ در میان نیست.

من از انقلاب دوم شروع می‌کنم. انقلاب سال ۱۳۵۷. من فکر می‌کنم همه باید بپذیریم که در بهمن ۱۳۵۷ انقلاب‌ دوم رخ داده است. برخی‌ شاید بگویند که "خوب همه که این مطلب را میدانند". اما تصور می‌کنم که بسیاری هنوز این واقعیت را نپذیرفته اند. دقت کنید بحث به هیچ وجه بر سر خوب یا بد بودن این رخداد نیست. بلکه بر سر اصل وجود این رخداد است. انقلاب دوم در ۱۳۵۷ رخ داد. انقلاب. به معنی اینکه تمامی ساختار‌های سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی‌ خرد و‌ شکسته شدند. شکسته شدند تا ساختار جدید جایشان را بگیرند. اتفاقی که در تمامی انقلاب‌ها افتاده و خواهد افتاد در سال ۵۷ در ایران ما اتفاق افتاد. ساختار‌ها شکست و ساختارهای جدید به وجود آمدند. در این ساختار جدید، پست‌ها و مناصب باید در اختیار چه کسانی‌ قرار می‌گرفت؟ اگر هنوز کسی بگوید "میبایستی در اختیار افراد متخصص قرار می‌گرفت" سخت در اشتباه است. نه برای اینکه ایده ی غلطی دارد . بلکه به این علت که انقلاب را نم یشناسد یا که این واقعیت که در ایران انقلاب رخ داد(به معنی‌ شکستن تمامی ساختارها)را هنوز باور نکرده است. جواب سوال واضح و‌ ساده است: مناصب و‌ پست‌های مهم طبیعتأ در اختیار کسانی قرار می‌گرفت که یا از انقلابیون بودند و یا از افرادی که به محض پیروزی انقلاب به نحوی از انحا خود را به انقلابیون چسباند بودند محسوب می‌شدند. چرا که این طبیعت انقلاب است. پس از انقلاب این توانایی‌‌ها یا تخصص فردی شخص نیست که موجب جایگاهش در ساختار و سازمان‌های جدید انقلابی‌ میشود ، بلکه نشان دادن میزان وابستگی‌ به انقلاب و‌ سابقهٔ انقلابی‌ اوست که موجب ترقی‌ مدارج او میشود.
آری، چه دوست داشته باشیم یا نه، در ایران انقلابی‌ اتفاق افتاد. انقلاب دومی‌ که تفاوت‌های زیادی با انقلاب نخستین داشت.نزدیک ۱۰۰ سال از انقلاب نخست گذشته بود. دنیا و بالطبع ایران سیر تحولی را طی‌ کرده و بسیار تغییر کرده بودند.

این بحث را ادامه خواهیم داد.